توسط Gert-Yuen Ungar
یاروسلاو کاچینسکی، معاون نخست وزیر لهستان، آلمان را متهم کرد که می خواهد از طریق اتحادیه اروپا «رایش چهارم آلمان» ایجاد کند. در مطبوعات و رسانه های اجتماعی آلمان، او طوفان گسترده ای را دریافت کرد که می توان انتظار داشت. بسیاری از مصرف کنندگان به لهستانی ها توصیه می کنند اتحادیه اروپا را ترک کنند، لهستان به عدم حاکمیت قانون متهم شده است، و اعتقاد بر این است که این کشور فقط برای تأمین مالی است، اما بدون برخورد مناسب در اتحادیه. بحث خاصی در مورد اتهامات وجود ندارد. نارضایتی اخلاقی همچنان باقی است، زیرا اگر آلمانیها فکر میکنند که مطمئناً چیزی درباره خودشان میدانند، مطمئناً بهترین اروپاییها هستند.
اما مشکل اصلی از اینجا شروع می شود. اگر به کشورهایی که در مورد ادغام بیشتر در یک کشور فدرال اروپایی تردید دارند، به سادگی پاسخ دهید که باید از آن اطاعت کنند یا استعفا دهند، مطمئناً با بدترین ترس آنها روبرو هستید. این واقعیت که یکی در راه استبداد اروپا تحت رهبری آلمان است.
اتهامات کاچینسکی فقط یک تحریک سیاسی نیست، نه یک حمله لفظی صرف مانند این. اشپیگل ادعاها. ایده های فردی در مورد اینکه اتحادیه اروپا چگونه باید باشد و در چه جهتی باید توسعه یابد، حداقل به اندازه دولت های ملی که آنها را تأسیس کرده اند متفاوت است. این ایده که اتحادیه اروپا میتواند به کشور فدرالی تبدیل شود که کشورهای قبلی در آن جذب شدهاند، در واقع در آلمان محبوبتر است، و تنها در اقلیت بسیار محدودی که خود را لیبرالهای چپ میدانند.
بنابراین، این واقعیت که اعضای ائتلاف آلمان صراحتاً قصد خود را برای ترویج ادغام بیشتر در یک کشور فدرال در توافقنامه ائتلاف اعلام کرده اند، یا نشان دهنده ساده لوحی بزرگ در مورد وضعیت اتحادیه اروپا است، یا این یک اقدام عمدا تحریک آمیز بوده است که دور از ذهن نخواهد ماند. در آینده قابل پیش بینی ممکن است باقی بماند. هرکسی که مسائل را به صورت زمانی مرتب کند، اعتراف می کند که تحریک سیاسی از برلین می آید، نه ورشو.
ارجاع به اختلاف لهستان با دیوان دادگستری اروپا (ECJ) نیز کمکی نمی کند. مارتین هوپنر، دانشمند علوم سیاسی، پیچیدگی دادرسی علیه لهستان را در مجموعهای کوچک برای مجله سیاست اقتصادی ارائه میکند. ماکروسکوپ غرق شده این سوال مطرح می شود که آیا دیوان دادگستری اروپا واقعا صلاحیت دارد، زیرا تغییر قوانین در لهستان مستقیماً بر معاهدات اتحادیه اروپا تأثیر نمی گذارد. هاپنر همچنین به تعداد زیادی از اشکال مختلف رویه های بررسی حقوقی در اتحادیه اروپا اشاره می کند. چیزی شبیه دادگاه قانون اساسی آلمان که به طور مستقل تصمیمات سیاسی آخرین راه را ارزیابی می کند، در اتحادیه اروپا به جای قاعده استثنا است. بریتانیا که اخیراً اتحادیه اروپا را ترک کرده است، هرگز نهادی به عنوان دادگاه قانون اساسی نداشته است زیرا این کشور قانون اساسی ندارد. با این حال، این هرگز مانعی در اتحادیه اروپا نبوده است. همچنین تعدادی راه حل مختلف برای مشکل کنترل متقابل در سایر کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد.
با توجه به این واقعیت، وقتی لهستان فکر می کند که دیوان عدالت اروپا از مرز عبور می کند و این رویه خودسرانه است، این بحث مهمی در این زمینه است و نمی توان آن را به سادگی بی طرفانه رد کرد. حتی اگر بتوانید در آلمان و به ویژه در محافل لیبرال چپ در مورد این موضوع متفاوت فکر کنید، PIS لهستانی را به دلیل دیدگاه های محافظه کارانه اش جذاب نمی بینید و بنابراین آن را به عنوان یک مخالف سیاسی درک می کنید. اما حتی اگر شخصاً محافظه کاری لهستانی را دوست نداشته باشید، دولت لهستان به صورت دموکراتیک انتخاب شده و مشروع است.
به همین ترتیب، اعتراض اغلب مطرح شده مبنی بر اینکه لهستان با پیوستن به اتحادیه اروپا اولویت دیوان دادگستری اروپا را بر روی قوه قضاییه ملی می پذیرد، تنها تا حدی صحیح است و بنابراین جای بحث دارد. دیوان دادگستری اروپا پس از آن در مورد موضوعات مربوط به معاهدات اروپایی اولویت دارد. با این حال، دیوان دادگستری جوامع اروپایی همچنان به گسترش صلاحیت خود ادامه می دهد و خود را به طور فزاینده ای پاسخگو و در نتیجه برای تصمیمات خود الزام آور اعلام می کند. این بسیار مشکل ساز است، زیرا دیوان دادگستری اروپا به این ترتیب در حوزه های بیشتری از قوه قضائیه حضور دارد و پارلمان های ملی را دور می زند و هیچ گونه مشروعیت دموکراتیکی ندارد. واضح است که دیوان عدالت به هیچ وجه مستقل عمل نمی کند و اغلب از کمیسیون پیروی می کند. این واقعیت که این تصور را ایجاد میکند که دیوان دادگستری اروپا بر اساس دستورالعمل عمل میکند، البته یکی از مخربترین چیزهایی است که میتوان در مورد یک دادگاه ظاهراً مستقل گفت. همچنین واضح است که این کمیسیون توسط آلمان کنترل می شود. بنابراین، ترس های کاچینسکی مبنای واقعی دارد.
همچنین این یک واقعیت است که آلمان نفوذ خود را به طور گسترده در اتحادیه اروپا و به ویژه در اتحادیه پولی گسترش داده است. آلمانی ها موفق شدند به اطلاعات شخصی مهمی دست یابند و آلمان توانست خود را در موضوعات کلیدی سیاست اقتصادی تثبیت کند. دیکته های ریاضت اقتصادی و ترمز بر بدهی های ملی تنها دو کلمه کلیدی هستند که به وضوح نشان می دهند که آلمان در واقع اتحادیه اروپا را کاملاً تحت کنترل نگه می دارد.
در نتیجه بحران مالی سال 2009، وزیر دارایی وقت آلمان، شوبله موفق شد یورو را که قرار بود وظیفه محدود کردن نفوذ آلمان را داشته باشد، به ابزاری برای سیاست قدرت آلمان تبدیل کند. از آن زمان تاکنون، منطقه یورو در واقع تحت کنترل آلمان بوده است. پس از اینکه مشخص شد او آماده است با یونانی ها با وزیر دارایی آلمان چه کند، لهستان و مجارستان از هر طرف پیوستن برنامه ریزی شده خود به یورو را لغو کردند. این نکته را نباید در مناقشه جاری بر سر اعتبار دیوان دادگستری اروپا نادیده گرفت. حملات دیوان دادگستری اروپا اکنون متوجه کشورهایی است که حداقل حاکمیت پولی خود را حفظ کرده اند. هر کس این را تصادفی می داند باید اتهام ساده لوحی سیاسی را بپذیرد. البته لهستان باید مجبور شود که وارد چارچوب نظارتی تعیین شده توسط آلمان شود.
نکته دیگری که باید در دفاع از لهستان به آن اشاره کرد این است که اتحادیه اروپا هویت فرهنگی خود را ایجاد نکرده است. چیزی به نام زبان اروپایی، چیزی به نام فرهنگ اروپایی، حافظه جمعی اتحادیه اروپا وجود ندارد که همه کشورهای اتحادیه اروپا را پشت آن جمع کند. در مراکز واقعاً بزرگ قدرت در جهان، در ایالات متحده، روسیه و چین، اوضاع متفاوت است. با وجود همه تفاوتهای منطقهای، یک هویت فرهنگی-اجتماعی وحدتبخش وجود دارد. در روسیه، به هر حال، این زبان روسی است که در میان بسیاری از زبان های منطقه ای دیگر، ملت را متحد می کند. این حملات غرب علیه آنها را توضیح می دهد - ممنوعیت های تبعیض آمیز زبان روسی در همه کشورهایی که در شرق به غرب می پیوندند، که قوانین محدود کننده زبان در کشورهای بالتیک و اوکراین را توضیح می دهد.
چنین هویت جمعی با توجه به اتحادیه اروپا وجود ندارد. بر این اساس، ساختن یک کل یکپارچه و یکپارچه و فراگیر برای شهروندانش دشوار است. بنابراین، اتحادیه اروپا فاقد یک عنصر بسیار مهم است - حافظه جمعی اروپایی و هویت اروپایی شهروندان.
انجام چنین کاری آسان نیست. بنابراین تنها راه حل برای ادغام بیشتر اروپایی، پیوند رسمی و تکنوکراتیک یکدیگر به عنوان فرهنگ ها و ملت هایی با تجربیات متفاوت بدون درک زمینه های مشترک است. اما این دقیقاً همان چیزی است که در اتحادیه اروپا در حال رخ دادن است و این ترس نه تنها از کاچینسکی، بلکه از دیگر سیاستمداران و اکثریت شهروندان اتحادیه اروپا است. رد همه اینها به عنوان صحیح، ملی گرایانه و عقب مانده استدلال آنها را باطل نمی کند. برعکس. این در واقع تأیید می کند که اراده یک اقلیت کوچک باید بر اکثریت شهروندان اتحادیه اروپا تحمیل شود - با دور زدن هر بحث، هر فرهنگ دموکراتیک و هر هویت اجتماعی-فرهنگی.
زیرا این نیز یک واقعیت است. اتحادیه اروپا یک کسری دمکراتیک بزرگ دارد. حتی طرح آلمان برای ایجاد یک قانون اساسی اروپایی از طریق کنوانسیون اروپایی در ابتدا این واقعیت را تغییر نداد. بهبودهای پیشنهادی در توافقنامه ائتلاف عمدتا جنبه زیبایی دارند. اگر کشورهای اروپایی واقعاً در اتحادیه فدرال ادغام شوند، دموکراسی و خودمختاری در اتحادیه اروپا تا حد زیادی پایان خواهد یافت.
لازم نیست شما دوست PiS لهستانی باشید و سیاستهای آنها، اما ترس از تسلط آلمان، که به عنوان تسلط نخبگان لیبرال کوچک و چپ در اتحادیه اروپا درک میشود، قابل رد نیست. خشم اخلاقی در این زمینه، بدون وارد شدن به اصل بحث، به معنای دامن زدن به ترس مخالفان از ادغام بیشتر است. به ویژه در آلمان به گفتگوی باز نیاز است، در مورد اینکه اتحادیه اروپا به کجا باید برود، چه چیزی مطلوب است، چه چیزی امکان پذیر است و چه چیزی بهتر است، تنها چیزی که باقی می ماند خیال پردازی است. مورد دوم شامل ایجاد ایالات متحده اروپا است. این کاملاً خارق العاده است زیرا در تضاد با منافع شهروندان اتحادیه اروپا است. در هر صورت، مجبور کردن او اشتباه بزرگی خواهد بود. فدرالیزاسیون، همانطور که در توافقنامه ائتلاف بیان شده است، تنها می تواند در برابر مقاومت شرکای اروپایی و بالاتر از همه، شهروندان رخ دهد. این یک ایده عمیقاً آلمانی است که اساساً ریشه در تحمیل ایده های لیبرال آلمانی به اتحادیه اروپا دارد - دور زدن منافع و خودانگاره ملت های دیگر.
در پس این نگرش متکبرانه ای نهفته است که نمونه آلمانی هاست، یعنی اینکه آلمانی ها به سادگی درباره سایر ملل اروپایی بهتر می دانند. اگر ائتلافگرایان بر این وضعیت ذهنی پافشاری کنند، مقاومت در برابر آن تشدید میشود و اتحادیه اروپا حتی از آن دورتر خواهد شد. با این حال، اگر برخلاف همه انتظارات، عقل به گفتمان آلمان در مورد اتحادیه اروپا بازگردد، به ویژه لیبرال ها در موضع خود و بالاتر از همه در انتظارات خود از اتحادیه تجدید نظر خواهند کرد. باید بررسی شود که آیا آنچه آنها اتحادیه اروپا می دانند و آنچه اتحادیه اروپا واقعاً هست هنوز به نوعی با هم سازگار هستند یا خیر. کاچینسکی با شهادت خود متوجه شد که به هیچ وجه نمی تواند چنین باشد.
RT DE به دنبال طیف وسیعی از نظرات است. مشارکت مهمانان و نظرات نباید منعکس کننده دیدگاه تیم تحریریه باشد.
بیشتر در مورد موضوع - اتحادیه اروپا می خواهد تعاریف خود از جنایات ناشی از نفرت را به کشورهای عضو تحمیل کند
[ad_2]
مقالات مشابه
- علوم و تجهیزات آزمایشگاهی - راهنمای تحقیق
- توده بازداشت و زندان های پر ازدحام در ال سالوادور جرقه ترس از coronavirus بحران
- مشت سنگ و باشگاه ها: چین و هند وحشیانه بالا و در ارتفاع پایین-tech نبرد
- Kaitlyn Bristowe اذعان آهنگ جدید در مورد Ex-نامزد شاون غرفه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- چاه های نفت بیشتری در نزدیکی گویان کشف شد - RT DE
- اوپک کمتر از آنچه برنامه ریزی شده بود تامین مالی می کند - RT DE
- 18-year-old Arizona زن سفر به هاوایی و دستگیر شد پس از اتهام نقض قرنطینه
- سانسور بزرگ در توییتر به تازگی آغاز شده است - RT DE
- صنعت رویداد با اخراج کارکنان تهدید می شود - RT DE